(قائم آل محمد)

پیامبر(ص) مـــیفرماید:مــــهدى از فرزنـــــــــدان مــــن است که چـــــــهره اش چـــون ستاره تــابان است .

(قائم آل محمد)

پیامبر(ص) مـــیفرماید:مــــهدى از فرزنـــــــــدان مــــن است که چـــــــهره اش چـــون ستاره تــابان است .

زیبا بود، دلم نیومد ننویسم براتون... 


روایت است که روزی حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم به حجره طاهره حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام آمد و ایشان از پدر بزرگوار خود چیزها می پرسید و آن حضرت به عرفان حق تعالی جواب می داد و آخر در باب زن و شوهر پرسید. آن حضرت بفرمود: ای فرزند! به درستی که هر زنی که فرمان شوهر نبرد، فرشتگان بر او لعنت کنند و اگر بی توبه بمیرد جای او در جهنم باشد.


ای فاطمه! بدان که هر زنی که با شوهرش تُرش رویی کند، به عدد ستاره های آسمان بر او گناه نویسند و اگر رضای شوهر حاصل نکند به جهنم رود. ای فاطمه! هر زنی که به شوهر بگوید تو از مال من می خوری و می پوشی، آن زن روی بهشت نبیند و هر زنی که به شوهر بگوید من از تو در خانه تو نیکی ندیدم، بهشت بر وی حرام شود.


ای فاطمه! هر زنی که شوهر را تکلیف به چیزی کند و شوهر بر آن چیز قادر نباشد، آن زن از رحمت الهی دور گردد. به درستی که رضای شوهر نگه داشتن برابر حج سنتی باشد و برابر آزاد کردن بنده ای است. ای فاطمه! خوشا به حال آن زن که شوهر از او راضی باشد که بی حساب به بهشت درآید و نجات زنان در پارسایی و عصمت است و آنکه بر روی شوهر خود شکفته باشد و در بلا و درویشی و فقر وفاقه شوهر صبر کند به رضای شوهر باشد

عشق غلط

شاید ماجرا به نوعی تکراری باشه. اما... بخونید و خواهشا اگر روزی گذرتون به چنین مساله ای افتاد جلوشو بگیرید...

 

سالها پیش یه خواهر و برادر، با یه خواهر و برادر دیگه ازدواج میکنند، طوری که خانم ها هم زن داداش بودند برای هم و هم خواهر شوهر! و آقایون هم...

هر کدومشون بچه دار میشن. یکی دختر و دیگری پسر...

سالها میگذره و این دختر و پسر جوون به سن ازدواج میرسن.

هر کدوم میرن دنبال زندگی و سرنوشت خودشون و فردی رو برای ازدواج انتخاب میکنند...

همه چیز خوب بوده تا اینکه...

پدر ها و مادر ها اصرار میکنند که الا و بلا شما دو تا باید قید کسانی رو که انتخاب کردید برای ازدواج بزنید و با هم ازدواج کنید!!

هر چه تلاش میکنند این دختر و پسر، تو گوش خانواده هاشون نمیره که نمیره...

با قهر و دعوا و اجبار، این دختر و پسر بیچاره قید انتخاب های خودشون رو میزنند و با هم ازدواج میکنند...

مدتی میگذره و صاحب فرزند میشن...

یک فرزند بسیار زیبا و بلند قامت... اما عقب مانده ی ذهنی..........

تصور کنید که چه فشاری روی خانواده وارد میشه... علاوه بر دختر و پسر جوونی که باید همه ی شور و نشاط و آرزوهاشونو پای یک فرزند عقب مانده (که به راحتی میشد از تولدتش جلوگیری کرد) بگذارند... همون پدر و مادر های نا آگاه و یک دنده هم غرق در فشارهای روحی و مالی و بار سنگین عذاب وجدان میشن....

زوج جوان باز تصمیم میگیرند صاحب فرزند بشن تا شاید...

5 بار بارداری و هر بار سقط به علت مشکلات ژنتیکی جنین... و هر بار تصور کنید که چندین و چند میلیون تومان هزینه ی تشخیص ژنتیکی و سقط و... علاوه بر همه ی دردهای روحی و جسمی به خصوص برای دختر جوان قصه...(قصه که چه عرض کنم... کاش قصه بود........)

حالا بعد از حدود 10 سال زندگی، با داشتن یک فرزند 9 ساله ی عقب مانده، دنبال راه چاره ای میگردند که وجود نداره... حتی تلقیح مصنوعی هم نمیتونه بهشون کمک کنه چون ذاتا ژن هاشون بهم نمیخوره...

 

همه ی اینها به کنار... دوستم با غم عظیمی تو چهره ش میگفت که این آقای محترم، وقتی اوضاع رو دیده، رفته دنبال زندگی و عشق و صفای خودش! و هر کاریم که دلش میخواد داره میکنه! و این دخترک بیچاره ست که به پای فرزندش نشسته، با غم خیانت ها و بی خیالی های همسر و پدری که...

آه.................................

کاش هیچ غمی تو دنیا وجود نداشت.......

سر مباحث ژنتیک گه گاه چیزهایی میبینیم و میشنویم که آرزو میکنیم ای کاش هیچ وقت وجود نداشتن...

قدر سلامتی خودتون و خانواده تونو بدونید....

 

 

پ.ن: خواهشا خواهشا خواهشا قبل از ازدواج حتما حتما حتما 2 تا مشاوره رو انجام بدید:

1- مشاوره ی روانشناختی که خیلی خیلی خیلی مهمه

2- مشاوره ی ژنتیک (به خصوص افرادی که هر گونه نسبت فامیلی با هم دارند، علاوه بر تست تالاسمی که اجباره، تست کامل ژنتیک رو هم انجام بدن)

 

به خدا قسم که این هزینه ها و وقت گذاری ها می ارزه... صحبت یک عمر زندگیه... راحت از کنارش نگذرید... خیلی وقت ها میشه جلوی ضرر رو گرفت... هر چند گاهی به خواست خداوند و برای آزمایش بندگان این اختلالات و عقب ماندگی های ذهنی و جسمی پیش میاد، اما عقل سلیم حکم میکنه که ما تلاش خودمون رو در جهت به حدالقل رسوندن احتمال بروز این اختلالات به نحو احسنت انجام بدیم، حدالقل اینطوری دیگه وجدانمون راحته و هر اتفاقی که بیوفته، آزمون الهی میبینیمش و نه سهل انگاری خودمون...

 

رجبعلی خیاط

سلام...

نمیخواستم به این زودی بنویسم! اما یه داستان خیلی جالب به تورم خورد که دلم نیومد ننویسم...

خیلی مهمه این مساله... بخونید و خودتون قضاوت کنید...

 

داستان از این قراره که یه بار زن یکی از شاگردان شیخ رجب علی خیاط (ایشون یکی از عرفا و بزرگان زمان ماست، پیشنهاد میکنم حتما حتما کتاب "کیمیای محبت" رو که داستان زندگی ایشون هست بخونید. به خدا خوندنش سعادت میخواد... کتاب کوچیکه و کم حجمه اما میتونه زندگی ها رو تغییر بده...) به شوهرش (که شاگرد شیخ رجب علی بوده) میگه که من تا حالا با هیچ کس جز تو نبودم و به تو وفادار بودم و هیچ گناهی قبل از ازدواج نکردم.

شوهرش که همون شاگرد رجب علی خیاط باشه هم به زنش میگه خب منم هیچ گناهی در رابطه با هیچ زنی نکردم و جز تو با کسی نبودم.

شاگرد رجب علی حرف زنشو به رجب علی خیاط میگه.  


رجب علی بهش میگه به زنت بگو یه بار از صبح تا شب از خونه بیرون بره و هر گناهی که میخواد بکنه و با هر مردی که میخواد باشه!
 

(این جا رجب علی به شاگردش میگه مطمئن باش زنت هیچ گناهی نمیکنه و هیچ مردی مزاحمش نمیشه و فقط موقع اومدن به خونه یه پسر بچه خیره بهش نگاه میکنه ولی تو این موضوع رو به زنت نگو تا اینکه به خونه برگرده.)


شاگرد رجب علی به زنش میگه که یه روز از صبح تا شب از خونه بیرون بره و با هر مردی که میخواد باشه!

زنش از خونه بیرون میره و شب که برمیگرده شوهر به زنش میگه امروز تو هیچ گناهی نکردی و هیچ مردی مزاحم تو نشد فقط یه پسر بچه موقع اومدن به خونه بهت خیره نگاه کرد.


زن حرف شوهرشو تایید میکنه!

مرد این موضوع رو به رجب علی خیاط میگه و از اون علتشو میپرسه...

رجب علی بهش میگه خیره نگاه کردن اون پسر بچه به زنت به خاطر این بوده که تو یه بار در زمان بچگی از سر شیطنت چادر یه زنو کشیدی و حالا تاثیر اون کاری که کردی این بود که یه پسر بچه به زنت خیره نگاه کرد!!!!!!!!! 

ولی چون تو هیچ گناهی در رابطه با هیچ زنی نکردی تاثیر گناه نکردن تو باعث شده هیچ کس نسبت به زن تو هم گناهی انجام نده و زن تو  با اینکه یه روز از صبح تا شب بیرون رفته ولی هیچ کس موقعیت  گناهو براش به وجود نیاورده ........! 


این داستان دو طرفه ست و نشون میده که چقدر رفتارها و گناههایی که در رابطه با جنس مخالف انجام میدیم تو روابطمون با همسرمون تاثیر میذاره...



دختر خانومی که این مطلب رو از وبشون برداشتم نوشته بودن: 

من وقتی این داستانو شنیدم یاد فیلم انعکاس افتادم

فیلمی که توش برای زن و شوهر موقعیت خیانت پیش میاد ولی هیچ کس به دیگری خیانت نمیکنه 

یعنی انعکاس رفتار زن و شوهر نسبت به هم!

 

جالبه که ایشون یه پی نوشت خیلی جالب هم داشتن! گویا فقط 5 دقیقه بعد از ارسال پستشون یه آقای ... براشون تو قسمت نظرات شماره تلفن گذاشته بوده!!!!!

جالبه! متاسفانه خیلی وقتها اثر داستان اعجاب انگیزی که پیش رومون هست محدود به همون دقایق اول هست فقط! یا حتما تجربه داشتید که تو یه موقعیتی مثل مراسم سوگواری اباعبدالله یا یه موقعیت زیارتی هستیم و میریم تو یه حال و هوای خاص و توبه و کلی برنامه ریزی برای کار خیر! ولی ای دل غافل!! فقط کافیه پامونو از مجلس بیرون بذاریم!! الانم حکایت این داستان همینه! خیلیهامون میخونیم و فقط چند ثانیه متحیر میشیم و بعدش....! بعضی ها هم مثل این آقای محترم!!!!!!! فقط 5 دقیقه بعد...!!
   

راستش من تو زمان نوجوانی و اوایل جوانیم خیلی در مورد جنس مخالف خودم رو محدود کردم حتی در ارتباط با همسرم که قصد ازدواج داشتیم ! ان شاالله که از این به بعد هم... (البته با عرض شرمندگی گناهان دیگه رو فعلا فاکتور میگیرم! که هر کس خودش میدونه چه جور بنده ای برای خدا بوده...)

یادمه یه جمله توی یکی از کتابهای دبیرستانم بود که در اون سالهای حساس خیلی رو من تاثیر داشت... یه جمله ی کوتاه بود اما کار خودش رو کرد... اون جمله این بود:

طوری زندگی کن و جوونیت رو سپری کن که وقتی ازدواج کردی بتونی با افتخار در مورد گذشته ت با همسرت صحبت کنی و بتونی  بهش بگی که خودت رو برای اون  پاک نگه داشتی....

حالا یه سوال! متاهل ها با شواهد عینی میتونن بهش جواب بدن... و مجردها هم (که این سوال بیشتر خطاب بهشونه) خیلی دوست دارم بدونم که واقعا نظرشون چیه!


 

آیا برای شما مهمه که همسر پاک نصیبتون بشه؟ یا اینکه براتون فرقی نداره؟


 

اگه مهمه آیا خودتونو براش پاک نگه داشتید؟ (به این سوال میتونید تو دل خودتون جواب بدید... ولی حتما جواب بدید!)


 

 


از خدا پرسیدم

خدایا چه چیز تو را ناراحت مى کند

خداوند فرمود

هر وقت بنده اى با من سخن مى گوید 

چنان به حرف هاى او گوش میدهم که گویى

به جز او بنده اى ندارم ولى او چنان سخن میگوید که 

گویى من خداى همه هستم جز او