(قائم آل محمد)

پیامبر(ص) مـــیفرماید:مــــهدى از فرزنـــــــــدان مــــن است که چـــــــهره اش چـــون ستاره تــابان است .

(قائم آل محمد)

پیامبر(ص) مـــیفرماید:مــــهدى از فرزنـــــــــدان مــــن است که چـــــــهره اش چـــون ستاره تــابان است .

تقدیم به دلهای منتظر....

 

شاخه ی پیچک زده بر یاسِ من!

برگِ نوازشگرِ احساسِ من!

 

شورِ تو در شعرِ شرابین، شَرر

می زندش رَعشه بر انفاسِ من

 

شهد لبت وسوسه انگیز و سرد

سایه زده گوشه گیلاسِ من

 

صاعقه چشمِ تو چشمم زند

چشم بلورین تو الماسِ من

 

زلفِ تو نیلوفرِ پیچانِ مو

حلقه زده بر دلِ حساسِ من

 

ثانیه ها در گذرِ چرخِ تو

شاخه ی پیچک زده بر یاسِ من

 

 


ازخداپرسیدند:اگردرسرنوشت ماهمه چیز را



ای آسمان زیبا امشب دلم گرفته

از های و هوی دنیا امشب دلم گرفته

یک سینه غزق مستی دارد هوای باران

از این خراب رسوا امشب دلم گرفته

امشب خیال دارم تا صبح گریه کنم

شرمنده ام خدایا امشب دلم گرفته

خون دل شکسته بر دیدگان تشنه

باید شود هویدا امشب دلم گرفته

ساقی عجب صفایی دارد پیاله ی تو

پر کن به جان مولا امشب دلم گرفته

گفتی خیال بس کن فرمایشت متین است

ازقبل نوشته ای آرزو کردن چه سود دارد؟


خداوند خندید وگفت:شاید در سرنوشتت 

نوشته باشم ”هرچه آرزو کرد”

خداوندا
خطا از من است,میدانم.
از من که سالهاست گفته ام"ایاک نعبد"
اما به دیگران هم دل سپرده ام
از من که سالهاست گفته ام"ایاک نستعین"

با تو ام دختر سرزمین من !

اما به دیگران هم تکیه کرده ام
اما رهایم نکن
بیش از همیشه دلتنگم
ای جان مادرت دیگه بسه نریز الانه که سنکوب کنم!!!!!!!!!!


کلبه تنهاییمـ

 

گرم است……….. خیلی !راستش را بخواهی تحملش سخت است …..اما میدانی گرمای چادرم را چگونه صبوری میکنم ؟؟؟؟؟؟
دغدغهء روزمره ام ، بودن توست !
نفس کشیدنت ..
ایستادنت ..
خندیدنت ..

"مــــــــــادرم"
تو باشی و خدا
دنیا برایم بس است ..
وقتی به یاد می آورم چادرم برای تو آرامش روح می آورد صبور میشوم !
نه ! …… نه ! خیال نکن منتی هست! منتی نیست !.
.
. اما تو را به خدا……!
تو هم مواظب نگاهت باش تا هوا گرم تر نشود !
من به غیرت مردان سرزمینم ایمان دارم ...

 

شک دارم که خالق دانه های انار

زندگی مرا بی نظم چیده باشد...

دختری سه ساله بود که پدرش آسمانی شد . . .


دانشگاه که قبول شد، همه گفتند: با سهمیه قبول شده!!!

ولی ... هیچوقت نفهمیدند

کلاس اول وقتی خواستند به او یاد بدهند که بنویسد بابا !

یک هفته در تب ســـــــوخت . . . !!

گاهی خدا آنقدر صدایت را دوست دارد

که سکوت میکند

تا تو بارها بگویی

خـــــــــدای من

خدا: بنده من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است.

بنده: خدایا خسته ام! نمی توانم!

خدا: بنده من دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان.

بنده: خدایا خسته ام! برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم.

خدا: بنده من، این سه رکعت را قبل از خواب بخوان.

بنده: خدایا این سه رکعت زیاد است!

خدا: بنده من، فقط یک رکعت نماز وتر بخوان.

بنده: خدایا امروز خیلی خسته ام! آیا راه دیگری ندارد؟

خدا: بنده من، قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله.

بنده: خدایا! من در رختخواب هستم اگر بلند شوم، خواب از

سرم می پرد!

خدا: بنده من، همانجا که دراز کشیده ای تیمم کن و بگو یا الله.

بنده: خدایا هوا سرد است! نمی توانم دستانم را از زیر پتو در بیاورم!

خدا: بنده من، در دلت بگو یا الله، ما برایت نماز شب حساب می کنیم.

بنده: اعتنایی نمی کند و می خوابد!

خدا: ملائکه من! ببینید من آنقدر ساده گرفته ام، اما او خوابیده است،

چیزی به اذان صبح نمانده، او را بیدار کنید دلم برایش تنگ شده است،

امشب با من حرف نزده است.

ملائکه: خداوندا! دوباره او را بیدار کردیم، اما باز خوابید.

خدا: ملائکه من در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توست.

ملائکه: پروردگارا! باز هم بیدار نمی شود!

خدا: اذان صبح را می گویند، هنگام طلوع آفتاب است.

ای بنده من بیدار شو،نماز صبحت قضا می شود،

خورشید از مشرق سر بر می آورد!

ملائکه: خداوندا! نمی خواهی با او قهر کنی؟

السلام علیک یا صاحب الزمان

میدانم که از چشمتان افتاده ام اقا

ولی اینرا هم میدانم که سلامم را بی جواب نمیگذارید

که جواب سلام واجب است

پس ای حضرت عشق هر روزصبح سلامتان میکنم

شاید خودتان دستم را بگیر

خدا: او جز من کسی را ندارد...

شاید توبه کند