دلم گرم خداوندیست که با دستان من گندم برای یاکریم خانه میریزد ، چه بخشنده خدای عاشقی دارم که میخواند مرا با آنکه میداند گنهکارم !
دلم گرم است ، میدانم بدون لطف او تنهای تنهایم
آرام باش، شده اند
توکل کن،
تفکر کن،
آستینها را بالا بزن،
آنگاه دستان خداوند را می بینی که زودتر از تو دست به کار
هرگز فراموش نکن که هر چه رخ دهد همواره در آغوش خدا هستی . خدایا ... خدا جووووووووووونم سپاس
هیچ می دانی که تو همیشه به موقع
به دادِ دلم می رسی ؟؟!
آنجا که خسته ام ...
آنجا که دل شکسته ام ...
آنجا که ازهمه ی عالم و آدم گسسته ام ...
همیشه تو همان دستی هستی
که می گیری از دلم غبارِغمها را،
سپاس خدایِ قطره ها ...
بارانت بر دلم بارید و نگاهِ من تر شد!
و من...
از یمنِ وجودِ تو ...
تازه تر شدم !!!
ـا صاحـــب الـــزمــــان " به بی امامـــی " عــادت " کـرده ایم ؛
آقای مـن !
مــولای مـن !
از قـدیــم گفته انـد :
" خلایـــق هــرچه لـــایــق " بی راه نگـــفـته انــد .
اقرار مـــی کنیم هنوز لیـــاقت حضور در محـــضر شما را پیدا نکرده ایــــم
که اگرغیـــر از این بـــود
هم اینـــک در زمان ظهـور و در حـــضور شما به سرمی بردیـــم .
" از ماســت که برماســــت "
آری، ما مـــستحق بلــــای غیبـــتیـم ؛
سزاوار چنــیـن سرنوشــتی هستـــیم ؛
تــو را نخواســته ایم ؛
هنــوز باورمان نــشــده. . . .