(قائم آل محمد)

پیامبر(ص) مـــیفرماید:مــــهدى از فرزنـــــــــدان مــــن است که چـــــــهره اش چـــون ستاره تــابان است .

(قائم آل محمد)

پیامبر(ص) مـــیفرماید:مــــهدى از فرزنـــــــــدان مــــن است که چـــــــهره اش چـــون ستاره تــابان است .

شکسته بال ترینم ، کبود می آیم 

من از محله ی قوم یهود می آیم 

از آن دیار که من را به هم نشان دادن 

به دست های یتیمت دو تکه نان دادن 

از آن دیار که بوی طعام می پیچید 

از آن دیار که طفلت گرسنه می خوابید 

کسی که سنگ به اطفال بی پدر می زد 

به پیش چشم علمدار بیشتر می زد 

از آن دیار که چشمان خیره سر دارد 

به دختران اسیر آمده نظر دارد 

از آن سفر که اگر کودکی به جا می ماند 

تمام طول سفر زیر دست و پا می ماند 

به کودکی که یتیم است خنده سر دادند 

به او به جای عروسک سر پدر دادند 

به جای آن همه گل با گلاب آمده ام 

من از جسارت بزم شراب آمده ام 

از آن دیار که آتش به استخوان می زد 

به روی زخم لبان تو خیزران میزد 


بنازم آنکه دایم گفتگوی کربلا دارد 
دلی چون جابر اندر جستجوی کربلا دارد 
دلش چون کربلا کوی حسین است و نمی‏داند 
که همچون دوردستان آروزی کربلا دارد 
به یاد کاروان اربعینی با گریه می‏گوید 
به هر جا هست زینب رو به سوی کربلا دارد 
اگر چه برده از این سر زمین آخر دلی پرخون 
ولی دلبستگی از جان به کوی کربلا دارد 
به یاد آن لب تشنه هنوز این عاشق خسته 
به کف جامی‏لبالب از سبوی کربلا دارد 
اگر دست قضا مانع شد از رفتن به پابوسش 
همی بوسیم خاکی را که بوی کربلا دارد...