شب عملیات سیدی را دیدم که مدام سربندش را عوض می کرد گفتم علت کارت چیست؟ گفت به دنبال سربند با نام مبارک مادرم می گردم .فردای عملیات جسدش را دیدم که سربند یا زهرا(سلام الله علیها) برسر داشت و تیر بر سجده گاهش نشسته بود.
شهادت، یک لباس تکسایز است ... جنگ تمام شده بود هر وقت و هر زمان اندازهات را به لباس شهادت رساندی، هر جا که باشی با شهادت از دنیا میروی صادق گنجی را چندماه بعد وهابیون توی لاهور ترور کردند. رایزن فرهنگی ایران بود یکسال بعد هم آقا مرتضی رفت √ خودشان را اندازه لباس شهادت کرده بودند Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ
صادق به آقا مرتضی گفت: باب شهادت هم دیگر بسته شد ...
آقای آوینی ولی جواب داد: اینطور نیست، شهادت یک لباس تکسایز است.
دلم سوخت برای پسرک!!! وقتی گفتم:
کفش هایم را خوب واکس بزن!!!
گفت: ...
خیالت راحت !!! ... مانند سرنوشتم برایت سیاهشان میکنم