خیمه ها سوخته اطفال همه در بدرند
با خبر از غم خود بی خبر از یکدگرند
صیدهای حرم افتاده به دام صیّاد
گویی از مرغ گرفتار گرفتارترند
دو کبوتر بچه در زیر یکی بوتۀ خار
دست بر گردن هم اشک فشان بر پدرند
شهدا خفته به دامان بیابان خاموش
اسرا با شرر ناله چراغ سحرند
آه آه از جگر تشنۀ سقّای حرم
که به یاد لب او تشنه لبان خون جگرند
آب آزاد شده تشنه لبان را گویید
بلکه یک جرعه برای علی اصغر ببرند
یوسف فاطمه را تن به زمین سر به سنان
آه از مردم کوفه که چه بیدادگرند
مصطفی و علی و حضرت زهرا و حسن
گاه بر گرد بدن گاه در اطراف سرند
اسرا جمله عزادار حسینند امشب
صبح فردا همه با قاتل او همسفرند
لب فرو بند که تا حشر ز سوزت «میثم»
سینه ها آتش سوزنده نفسها شررند
حلال و حرام روشن است و بین انها چیزهای شبهه ناک قرار دارد که بسیاری از مردم انرا نمی دانند. هر که از چیزهای شبهه ناک کناره گیرد دین و ابروی خود را محفوظ می دارد و هر که خود را در چیزهای شبهه ناک اندازد، در حرام می افتد،همچون چوپانی که اطراف قُرُق گوسفند می چراند و بیم ان می رود که گوسفندان در قرق افتند. اگاه باشید که هر حاکمی قرقی دارد و قرق خداوند در زمین، محرمات اوست . اگاه باشید در تن پاره گوشتی است که: اگر به صلاح اید همه ی تن به صلاح اید ! و اگر به فساد اید ، همه تن به فساد اید.!! بدانید که ان قلب است.
خدا کند که کسی حالتش چو ما نشود خدا کند که نیفتد کسی ز چشم نگار جواب ناله ی ما را نمی دهد دلبر شنیده ام که از این حرف، یار خسته شده مریض عشقم و من را طبیب لازم نیست ز روزگار غریبم گشته است معلوم
ز دام خال سیاهش کسی رها نشود
به نزد یار چو ما پست و بی بها نشود
خدا کند که کسی تحبس الدعا نشود
خدا کند که به اخراج ما رضا نشود
خدا کند که مریضی من دوا نشود
شفای ما به قیامت بجز رضا نشود...