إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ(1)
your guide is only Allah, his messenger, and the believers;
those who establish the prayer, pay their obligatory charity,
and bow down (in worship)...2
ولى شما تنها خدا و پیامبر اوست و کسانى که ایمان آورده اند
همان کسانى که نماز برپا می دارند و در حال رکوع زکات مى دهند.
« خانم اجازه ، می شه زنگ بزنیم خونمون ،.....»
سرم را که بالا می آورم دیگر چیزی نمی شنوم
نگاهم گره می خوردبه چشمهای درخشانش که بیماری سرطان
نتوانسته چیزی از برق آنها کم کند.
لبخند می زنم و نگاهم را از کلاهی که زیر مقنعه سرش
گذاشته می دزدم.
بغضم را قورت می دهم و همینطورلبخندم را،
نمی خواهم مهربان تر از گذشته به نظر بیایم.
«بیا زنگ بزن ، اما کوتاه»
نگین که از دفتر بیرون می رود اشک مجالم نمی دهد .
برایش دعا می کنم برای او و برای همه نگین ها .
به امید روزی که درمان کامل و قطعی این بیماری
کشف شود.
برایش دعا کنید. لطفا
از هر کرانه تیر دعا کــــــــــــــــــردهام روان/ باشد کز آن میانه یکی کارگـــــــــــر شود