دو داستان کوتاه و زیبا از امام صادق (ع) با موضوع نماز و توقع شیطان برای شما آماده نموده ایم.همراه ما باشید … داستان نماز : لحظات آخر زندگی امام صادق علیه السلام بود.امام دقایق آخر عمر خود را طی می کرد. پلکها روی هم افتاده بود. ناگهان امام پلکها را از روی هم برداشت و فرمود: «همین الآن جمیع افراد خویشاوندان مرا حاضر کنید. » مطلب عجیبی بود.در این وقت امام همچو دستوری داده بود. همه جمع شدند.کسی از خویشان و نزدیکان امام باقی نماند که آنجا حاضر نشده باشد.همه منتظر و آماده که امام در این لحظه حساس می خواهد چه بکند و چه بگوید. «امام همینکه همه را حاضر دید،جمعیت را مخاطب قرار داده فرمود:شفاعت ما هرگز نصیب کسانی که نماز را سبک می شمارند نخواهد شد.» داستان توقع شیطان : امام صادق علیه السلام فرمود: شیطان آمد پیش حضرت موسى علیه السلام در حالى که مشغول مناجات بود. فرشته اى به شیطان گفت : چه امیدى از حضرت موسى دارى زمانى که ( درحالیکه ) او به مناجات ایستاده است ؟
شیطان جواب داد: همان امیدى که از پدرش حضرت آدم داشتم و حال آن که او در بهشت بود.